مقدمه
در آغاز قرن بیستم اکثریت مردم جهان از آموزش و پرورش رسمی محروم بودند ، سه چهارم جمعیت جهان در کشورهای زراعتی میزیستند و تغییرات تربیتی به وقوع پیوسته در هزار سال گذشته اثر چندانی بر آنان نگذاشته بود. در سال 1900 قریب 70 درصد از جمعیت بالای 15 سال جهان و 95 درصد از همین جمعیت در کشورهای کم پیشرفته از نعمت سواد بی بهره بودهاند. صدف با سواد شدن ، خود همواره مسئله ای رام نشدنی بود و در کشور ما ایران بیسوادی بیداد میکرد.
درکلاس درس حرکتی پیوسته از سمت آموزش به سمت آموزش و پرورش وجود داشت که حکایت از کارکردهای گستردهتری داشت که اینک از معلم انتظار میرفت در عین حال ، تغییر درک از ماهیت عمل تدریس را به رسمیت شناخت:
تغییر از آموزش به آموزش و پرورش در مدارس عملی بود در جهت نزدیک شدن به طبیعت انسان این تغییر باعث شد که بیش از درس ، خود شاگرد در تدریس مورد توجه قرار گیرد و آموزگار شد کسی که بیشترین مهارتش در درک کودکان و راه های کمک به آنان برای رویاندن توانایی های آنان بود.
در این راستا نگارنده به بررسی تاریخچه و سیر تحولاتی شکلی و محتوای آموزش و پرورش رسمی از آغاز تا پیروزی انقلاب اسلامی در استان خوزستان به عنوان دریچهای جهت شناخت و معرفی بیشتر از این روند تعلیم تربیت میباشد.
روش پژوهش در این تحقیق از روشهای کتابخانهای و پژوهش میدانی و مصاحبه با استفاده از اسناد و عکس ها تکمیل گردیده است.
کارشناس ارشد تاریخ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی